-
ایام به کام...!!
یکشنبه 9 دیماه سال 1386 20:06
روزای خوبی باهمتون سپری کردمو کلی چیزا از تک تکتون یاد گرفتم.. دیگه باید زحمتو بنا به دیلایلی کم کنم که نیازی به شرح نمی بینم..خلاصه همون عبارتای کلیشه ای که همه موقع خداحافظی میگنو دیگه من نمیگم.. به هر حال فرصتی بود برای اینکه با دید گاه های مختلف توی این دنیای مجازی آشنا بشم .. آرزومند بهروزی وشادکامی برای بهترین...
-
بوی خوش تاریکی !
یکشنبه 18 آذرماه سال 1386 17:16
کافی است انکار کنی کسی قرار نیست محاکمه شود.اما گاهی که استخوانهایت از درد روزمررگی و تفکرات حاشیه ای تیر کشید ، باز کردن شیار های زخمی ودمل چرکین روح ، حتی انزوا را برایت ترسناک می کند، وچیزی که از آن فرار میکنی جزء زبانی نیست که با آن می اندیشی یا تصور میکنی، وهمین ادبیاتی است که یا همه چیز است یا هیچ چیز . بوی خوش...
-
دنیای ما یا دنیای پشت دریچه ای ها ؟!
شنبه 10 آذرماه سال 1386 17:24
در کدام قسمت تاریخ یا جغرافیای زمانی گم شده بودم که اکنون اینچنین معلق وگیج تنها به امید دریچه ای نشسته که تصاویرش تصور زندگی را برایم تصویر میکرد. گم شدیم یا رهایمان کردند دراین بلبشوی هذیانی خونی رنگ؟ تقاص خون کدام عشیره وقبیله را میدادیم؟ما جماعت دنیای بی زمانی ها وبی مکانی ها! ماگمشدگان تاریخ روز دنیا ، همین جا را...
-
سوختن وساختن...!!؟
یکشنبه 27 آبانماه سال 1386 18:23
آه ای زیبای معصوم ، ای اعجاز تمامی معجزه ها، ای سمبل گذشت و فداکاری، ای مظهر عشق،ای پایبندترین به عهدها وپیما نها وای ... آن روزها چه بودی؟ این روزها چه هستی؟آن روزها تو درمن طراوت باران، زلال چشمه ها، شبنمی به روی گلهای تر... این روزها تو درمن مانند ریزش برگهای زرد پاییزی،زمستانی باسوزی استخوان سوز، بغضی نترکیده و...
-
قدیس کثیف ...
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1386 18:24
با تو هستم با تو که روزگاری می اندیشیدم،اصالت ونجابت و شرافت داری. با تو که چشمان غمبارت مرابه سکوت وحیرتی ژرف فروبرد.باتوکه باعث شدی بلندای عشق وگذشت رابشناسم وآنچه راکه ازعشق آموخته بودم به یکباره دوربریزم وراه عاشقی راباعشق وقداست روح توبپیمایم . باتوکه تا داستان عشقت وصفای باطنت رادانستم کاری کردتاچشمانم...