شبانه

شبگرد

شبانه

شبگرد

دنیای ما یا دنیای پشت دریچه ای ها ؟!

 

 

در کدام قسمت تاریخ یا جغرافیای زمانی گم شده بودم که اکنون اینچنین معلق وگیج تنها به امید دریچه ای نشسته که تصاویرش تصور زندگی را برایم تصویر میکرد.

گم شدیم یا رهایمان کردند دراین بلبشوی هذیانی خونی رنگ؟

تقاص خون کدام عشیره وقبیله را میدادیم؟ما جماعت دنیای بی زمانی ها وبی مکانی ها!

ماگمشدگان تاریخ روز دنیا ، همین جا را می گویم هر جا که توهستی ودر پناه پس پشت دریچه ای دزدانه وکودکانه نگریستن به دنیایی ، زندگی ای که خود گویا نمیدانیم از آن کیست !

دنیای ما یا دنیای پشت دریچه ایها ؟

نظرات 10 + ارسال نظر
مریم شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:26 ب.ظ http://maryami.blogsky.com

در این شبانه ای که به راه انداخته ای و شبگرد شده ای امید را می جویی؟
مرد بزرگ! امید را در پیکسل های این دریچه ها نمی بینم. کمی بایست ببینم! قامت تو سراپا اعجاز است و تو حرف از بلبشوی هذیانی خونی رنگ می زنی؟
من شب زده اینجا نیامده ام در پس دریچه٬ دزدانه یا حتی کودکانه به زندگی که نمی دانم از آن کیست! بنگرم.
خودت را نباز شبگرد!

بانوی بی کسی شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ب.ظ http://www.banoyebikasi.blogfa.ir

ولی من این طور فکر نمی کنم
اون چیزی که آدم رو پشت در یچه نگه می داره افکارشه
زمان ، مکان زمانی معنا پیدا می کنه که ذهنت باورش کرده باشه وگرنه جسم خیلی راحت به همه چیر عادت می کنه و تن به هر چیزی می ده چون راهی جز این نداره
چرا همه دنبال امیدی ان که براشون از آسمون نازل بشه یا یه نفر هدیه براشون بیاره
گاهی اگه خوب نگاه کنی می فهمی امید خود تو هستی
در وجود خودته . شما هم خوب بگرد (شبگرد شبانه)
قول می دم که پیداش می کنی

Tini Talker یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:47 ق.ظ http://www.deadly-space.persianblog.ir

چه فرقی می کنه؟
بگو دیگه ! چه فرقی می کنه خودمون اومده باشیم و گم شده باشیم یا رهامون کرده باشن تو این به قول خودت بلبشو!
مگه می شه یقه ی کسی رو گرفت؟ مگه می شه به کسی غرغر کرد ؟!
دنیای ما و دنیای پشت دریچه ایها.....

afshin, germany یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:40 ب.ظ http://rooidad.persianblog.ir

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

درود بر همه ایرانیان نیک سرشت .
اسطوره های ملی ایران زمین,, لیستی از شخصیتهای تاریخ کهن ایران ,,
ایرانی به خود آ ,, گر به خود آیی , به خدایی رسی
پاینده ایران ,, بدرود ...........

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][لبخند]

دلفین دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:17 ب.ظ http://www.dolfin222.blogfa.com

من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزادباش گر چه تو تنها تر از ما می روی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی بر خوردهای سرد را ...
خداییش من که نفهمیدم منظورت از پشت دریچه ای چی هست؟؟؟؟

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:33 ق.ظ http://rue.blogsky.com

داداشی دیگه هیچ فرقی نمیکنه...منو تو محکومیم به زندگی در این دنیا....

بانوی بی کسی جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:25 ب.ظ http://www.banoyebikasi.blogfa.ir


خدایا آن که در تنها ترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت

تو نیز او را در تنها ترین تنهاییش تنهای تنهایش نزار


آمین ...

[ بدون نام ] جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:38 ب.ظ

ا

بانوی بی کسی شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:08 ب.ظ http://www.banoyebikasi.blogfa.ir

توی این کوچه خیلی ها بی کس هستن می دونی چرا ؟
چون بعضی ها از جنس سایه رفاقت رو به لجن می کشن
می بنی طول می کشی تا کسی از جنس سایه به خودش خیانت نکنه
حرف آخر .....

دلفین یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:30 ق.ظ http://www.dolfin222.blogfa.com

اگه دیدی یه سوسک افتاده و داره دست و پا میزنه ... نترس کاریت نداره داره به قیافت میخنده [خنده]
بطور حتم باید بیام دنبالت تا بهم سر بزنی[چشمک].... بدو بیا به روزم[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد